هانا  ارشا کوشا هانا ارشا کوشا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره

خاطرات تلخ وشیرین سه فرشته

دنیای ما

نمی دانم خونه ما اینطور ی یا همه خونه هایی که بچه دارند مثل ماست نمی دانم خونه ما اینطور که با وجود پرستار وخانمی که هفته ای یکبار برای کمک می ایید وخودم تمام مدت در حال جمع کردنم اینقدر ریخت وپاش می شه یا همه خونه ها اینطورند نمی دانم تلویزیون مادر اختیار شما ست یاهمه تلویزیونها در اختیار بچه هاست نمی دانم وقتی ما عجله داریم شما هم دنبال بهانه اید یا همه بچه ها مواقع عجول بودن خانواده هاشون بهانه گیر می شوند نمی دانم من وبابایی نمی توانیم دو کلام با هم حرف بزنیم از دست شماها یا بقیه زوجینم مانند ما هستند نمی دانم ما فقط با غر  وداد ودعوا ونق خانه را  به هر قصدی حتی پارک ترک می کنیم یا بقیه والدین هم مانند ما با کلی کشمکش از د...
18 13

اذر دو

سلام گلهای مامان شما ها خیییلی وروجک شدید وشیرین زبون شدید خیلییییی......  باید اعتراف کنم هم تنبلی وهم کار زیاد این روزها درگیر تدارکات دو تا جشنم هم تولد شما وهم دنبال کارهای خاله مریم برای عروسی پنچشنبه ام خیییلی عجولانه  رفتیم ویلا تا شنبه ولی باور کنید.. خیییلی وقت بود اینقدر خوش نگذشته بود تولد پدر جون بیست ویکم جمعه بود که در ویلایک جشن کوچک گرفتیم هوا عالی بود وخدا راشکر همسایه هام امده بودند وهفت هشت تایی بچه بودند وشما هم از صبح تا شب در محوطه فقط ظهر ها می امدید ویلا برای خواب.. نهار وشام وصبحانه هم بیرون در محوطه سینی صبحانه ونهار می بردم نزدیک دریا از بس هوا عالی بود ..فردا هم می رویم ماهور جشن شب یلدا است ویک شنبه هم رفتیم کید...
26 13

یلدا

  سلام ثانیه های اخر پایییز در حال گذر است وزمستان داره قد علم می کنه وسیاهی شب ما را وا می داردتادر کنار هم گرداییم وبه انتظارسلام دوباره خورشید واغاز  صبح زیبا با عشق  جشن بگیریم خدارا شکر که خانه وکاشانه وخانواده ای دارم که لحظات زیبا یی زندگی را باسر خوشی در کنارشان روزگار می گذرانم امشب مادر جون  وپدر جون ودایی اراز وفراز به رسم سالهای گذشته در کنارمون بودند وبابایی هم براتون اسباب بازی به عنوان شب چله ای گرفته بود ومن هم به نوبه خودم بی نصیب نماندم ممنونیم ازش  پدر جونم به همه شب چله ای نقدی پرداخت کرد  که دستشون درد نکنه وبه همین سادگی امشب گذراندیم وشما خوابیدید ومهمانها رفتند پنچشنبه بردمتون جشن یلدا که اصلا خوب نبود...
30 13

جشن تولد

سلام فرشته های کوچک بالاخره چهار دی  پنچشنبه تولدتون گرفتم وخدا را شکر همه چیز خوب پیش رفت البته باید بگم اکه خاله شراره نبود هرگز نمی توانستم موفق بشم و همچنین خاله وحیده که سنگ تمام گذاشت اول مجلس باندها از کار افتاد وباز دایی فراز وعمو شریف به دادمون رسیدند ودرست کردن خودم راضی بودم  امید دارم  به مهمونها هم خوش گذشته باشه  ودایی فراز بازهم براتون یک کلیپ قشنگ درست کرده بود که ممنونشم به خاطر حضورش وتمام زحمتهای که می کشه امسال چند تا مهمون ویژه داشتید لارا نویان شاهین انا تینا وکوچکترین مهمونتون پندار    نمی دانید وقتی  پنچ صبح خونه را دید چیکار کردید شب که خواب بودید به کمک عمو احمد وخاله شراره وتینا وهمتا وبابایی خونه را تزئین کردی...
6 13

سال نو میلادی

سال نو مبارک عزیزانم بازم با تاخیر  امیددارم روزهای سراسر شادی داشته باشید ودر پناه خداوند سلامت وخوش باشید وشما کوچولوها منتظر بابا نو ئل هستید تا از شومینه هدیه اتون بیاره امسال با تاخیر می ایید ببخشید دوستتون دارم عزیزانم ...
12 13

کمی امروز کمی دیروز

سلام به فرشته های قشنگ خودم این مدت بدجوری گرفتار بودم ولی خداراشکر که همه چیز عالی بود بعداز تولد شما یکشنبه هفتم عروسی خاله مریم بود وواقعا همه تدارکات عالی بود وجایی اما واگری نداشت وشما ها هم برعکس عروسی قبلی اذیت نکردید نه که نکنید فوق العاده منطقی ومعقول بود اذیت هاتون وخییییییییلی خوش گذشت وخاله مریم هم مثل فرشته ها شده بود هانا گلم هم ساقدوش بود که نهایت همکاری کرد طوری که خودم بهت زده شده بودم پسرها هم ساقدوش دامادبودند که اصلا همکاری نکردند ارشایی مامان خیلی زود خوابید وکوشا هم دوست داشت برقصد خیییلی خوش گذشت چهارشنبه هم تولد خاله وحیده (همسایه روبرو) بود که من سوپرایز کردم وچند نفری حدودا دوازده نفر بوند که دعوت کردم  خاله خی...
12 13